- پرستاری کردن
- تیمار داشتن بیمارداری کردن بیماروانی کردن بیماربانی کردن پرستاری نمودن، تمریض
معنی پرستاری کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- پرستاری کردن
- ухаживать
- پرستاری کردن
- pflegen
- پرستاری کردن
- доглядати
- پرستاری کردن
- opiekować się
- پرستاری کردن
- soigner
- پرستاری کردن
- verzorgen
- پرستاری کردن
- देखभाल करना
- پرستاری کردن
- hemşirelik yapmak
- پرستاری کردن
- kutunza
- پرستاری کردن
- সেবা করা
- پرستاری کردن
- پرستاری کرنا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پس انداز کردن ذخیره کردن